جدول جو
جدول جو

معنی غصه دار - جستجوی لغت در جدول جو

غصه دار
غمناک، اندوهگین، دارای غم و غصه
تصویری از غصه دار
تصویر غصه دار
فرهنگ فارسی عمید
غصه دار
(بَ)
مغموم و مهموم، و دم فروبسته از اندوه و خشم و قهر. (ناظم الاطباء). غمناک. اندوهگین. رجوع به غصه شود
لغت نامه دهخدا
غصه دار
غمناک، اندوهناک، اندوهگین
تصویری از غصه دار
تصویر غصه دار
فرهنگ لغت هوشیار
غصه دار
اندوهناک، اندوهگین، غصه مند، غمدار، غمگین، غمین، محزون، مغموم
متضاد: مشعوف
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غصه دادن
تصویر غصه دادن
کسی را اندوهگین ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غله دان
تصویر غله دان
قلک، قلّک، ظرفی با سوراخ تنگ که در آن پول پس انداز می کنند، غولک، غوله برای مثال خانۀ غولند بپردازشان / در غله دان عدم اندازشان (نظامی۱ - ۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصل دار
تصویر اصل دار
با اصل و نسب، اصیل، نجیب، نژاده، پاک فطرت، پاک سرشت، اصل پاک، آزاده نژاد، با اصل، استخوٰان دار
اصل داران (اصل داران پاک): مردمان پارسا و مقدس، انبیا و اولیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه گسار
تصویر غصه گسار
غمخوار، آنکه غم و اندوه به خود راه بدهد، یار مهربان و دلسوز که در غم و غصۀ شخص شریک باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کله دار
تصویر کله دار
کلاه دار، آنکه کلاه بر سر دارد، پادشاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غله زار
تصویر غله زار
زمینی که در آن غله بسیار کاشته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه کاه
تصویر غصه کاه
کاهندۀ غصه، کم کنندۀ غم و اندوه، برای مثال گرچه غم سوز و غصه کاه است او / زو برم آب زیر کاه است او (اوحدی - ۵۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زره دار
تصویر زره دار
دارای زره، زره پوش، زره پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه خور
تصویر غصه خور
غصه خورنده، کسی که غم می خورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گله دار
تصویر گله دار
صاحب گله، کسی که گلۀ گوسفند دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیه دار
تصویر پیه دار
دارنده پیه باپیه 0، دارنده پیه بسیار بسیار پیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه ناک
تصویر غصه ناک
غمناک و پر ملال غمناک اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبه دار
تصویر قبه دار
گنبدی گنبد دار بر آمده آنچه دارای قبه باشد، پشت برآمده محدب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوز دار
تصویر غوز دار
کوژ پشت خمیده پشت
فرهنگ لغت هوشیار
پر خو هم آوای پرتو فاکون (گویش گیلکی) کنور چاشگاه غول غوله غلک پارسی است غولک انبار غله. یا غله دان عدم. زمین ارض. کوزه ای که سر آن را بچرم خام گیرند و در میان آن سوراخی کنند و پول درآن ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غله زار
تصویر غله زار
زمین بسیار کشت شده
فرهنگ لغت هوشیار
انداکن انداگن اندوهگین کسی که غم خورد اندوهگین، کسی که غم و اندوه را در دل دارد و اظهار نکند (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه دادن
تصویر غصه دادن
اندا کاندن اندوهگین کردن اندوه دادن ایجاد اندوه کردن غمگین ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه زدای
تصویر غصه زدای
تیمار سوز مغنی به آن ساز تیمار سوز نشاط مرا یک زمان بر فروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه کاه
تصویر غصه کاه
اندوه کاهنده آنچه اندوه را کم کند کم کننده غم و اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه گسار
تصویر غصه گسار
اندوهگسار غمخوار غمگین
فرهنگ لغت هوشیار
تافته (غرض دارد تافتگی دار) سود خواه آنکه غرض دارد غرض ورز غرض پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکه دار
تصویر سکه دار
شاه استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حصه دار
تصویر حصه دار
بهرمند، هنباز شریک سهیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زره دار
تصویر زره دار
دارای زره زره پوش کشتی زره دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جقه دار
تصویر جقه دار
کاکله دار دم دراز از پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنه دار
تصویر تنه دار
تناور، درخت ساقه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پره دار
تصویر پره دار
جنسی از قفل که صاحب انواعی است مقابل پیچ دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه دار
تصویر پشه دار
نارون پشه خانه پشه غال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله دار
تصویر کله دار
آدم مدبر و تیز هوش و سریع الانتقال و با ذوق
فرهنگ لغت هوشیار
صفت سهیم، شریک، سهم دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد